عشق حاضر جواب منp71
تو همون شرایط زل زد و تو چشمامو اروم گفت:
- اگه نبرمت بخاطر این بود که ما همه پسر بودیم! بهت گفته بودم من رو دوست دخترم حساسم!
بینیمو کشید و گفت:
- حالا هم دیگه اخم نکن زشت میشی
حلوای من ( مدل جدید هی وای من!) اصلا تو حال خودم نبودم! یه دفعه به خودم اومدم انگار
تازه فهمیدم که بعله! سریع پریدم از بغلش بیرون و دویدم سمت اتاقم!
قلبم داشت مثل موتور خونه کار میکرد! خدایا این پسر چرا انقدر عجیبه! چرا هر وقت بهش نزدیکم
لال میشم! چرا نمیتونم سرش داد بزنم! چرا هیچ اختیاری از خودم ندارم! وقعا من آیوعم؟ همون آیوی قبلنا؟
دلم میخواست یکم از این خونه برم بیرون! عادت نداشتم همش تو خونه بشینم!
لباسامو عوض کردمو مثل شتر از اتاق پریدم بیرون!
- سویون جوننن
سویون جون از اشپزخونه پرید بیرون و سراسیمه گفت:
- اتفاقی اوفتاده عزیزم؟
- نه ... نه فقط من دارم میرم بیرون یکم حوصلم سر رفته! خواستم بهتون خبر بدم!
سویون جون لبخند زد و گفت:
- از دست تو ترسیدم دختر! باشه اگه میخوای بری برو ولی جیمینو صدا کن باهات بیاد!
- نه لازم نیست خودم میرم!
- تو این زمونه نمیشه دخترو تنها فرستاد جایی تو که امانتم هستی! برو به جیمین
بگو میبرتت! برو ...
ای بابا! کی حال داره با جیمین کل کل کنه! تازه بعد اون قضیه ( همون قضیه دیگه!)
یه نمه ازش خجالت میکشم! چیزی که تو عمرم هیچ وقت نکشیدم!
- اگه نبرمت بخاطر این بود که ما همه پسر بودیم! بهت گفته بودم من رو دوست دخترم حساسم!
بینیمو کشید و گفت:
- حالا هم دیگه اخم نکن زشت میشی
حلوای من ( مدل جدید هی وای من!) اصلا تو حال خودم نبودم! یه دفعه به خودم اومدم انگار
تازه فهمیدم که بعله! سریع پریدم از بغلش بیرون و دویدم سمت اتاقم!
قلبم داشت مثل موتور خونه کار میکرد! خدایا این پسر چرا انقدر عجیبه! چرا هر وقت بهش نزدیکم
لال میشم! چرا نمیتونم سرش داد بزنم! چرا هیچ اختیاری از خودم ندارم! وقعا من آیوعم؟ همون آیوی قبلنا؟
دلم میخواست یکم از این خونه برم بیرون! عادت نداشتم همش تو خونه بشینم!
لباسامو عوض کردمو مثل شتر از اتاق پریدم بیرون!
- سویون جوننن
سویون جون از اشپزخونه پرید بیرون و سراسیمه گفت:
- اتفاقی اوفتاده عزیزم؟
- نه ... نه فقط من دارم میرم بیرون یکم حوصلم سر رفته! خواستم بهتون خبر بدم!
سویون جون لبخند زد و گفت:
- از دست تو ترسیدم دختر! باشه اگه میخوای بری برو ولی جیمینو صدا کن باهات بیاد!
- نه لازم نیست خودم میرم!
- تو این زمونه نمیشه دخترو تنها فرستاد جایی تو که امانتم هستی! برو به جیمین
بگو میبرتت! برو ...
ای بابا! کی حال داره با جیمین کل کل کنه! تازه بعد اون قضیه ( همون قضیه دیگه!)
یه نمه ازش خجالت میکشم! چیزی که تو عمرم هیچ وقت نکشیدم!
- ۲.۳k
- ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط